همچنین این نکته را باید در نظر داشت که در سیاستهای فرهنگی، اغلب کشورهای دنیا به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوانند در همه زمینهها دخالت کنند و الگوی هویتی ارائه کنند. مثلا فرانسویها فقط یک آیتم زبان را گرفتهاند و میگویند اگر ما بتوانیم زبان فرانسه را در تمام جهان گسترش دهیم میتوانیم سیاستهایمان را از این طریق اعمال کنیم، سوئد کشور کوچکتری است، یک آیتم تئاتر را گرفته و میخواهد فرهنگش را تنها از این طریق نمایندگی کند.
ما هم باید این ابزار را در وسع کشورمان و بر اساس مزیت نسبی که داریم تعریف کنیم. اندیشه ایرانشهری مزیت نسبی ماست و ما میتوانیم روی این مولفه و مزیت خود کار کنیم. اما این بحث در چارچوب یک وزارتخانه مستلزم آن است که تبدیل به پروژه شود و جایگاه این پروژه در ساختار وزارتخانه مشخص شود.
باید دید چقدر عملیاتی است. اینکه شهرها چه هویتی دارند، موضوع مهمی است اما خیلیهایش را نیز میتوان جعل کرد. در ذیل بحث «اختراع سنت» که اریک هابسبام آن را مطرح کرد، گفته میشود که هرچه ما فکر میکنیم سنت است، لزوماً مربوط به گذشته نیست. همین که اسکاتلندیها دامن میپوشند و ساز خاصی میزنند، همه پدیدههایی ساختگی و جدید است.
انگلیسیها تاریخ قدمتداری داشتهاند و در مقابل، اسکاتلندیها آمدهاند برای ایجاد تمایز با انگلیسها، آیتمهایی را پیدا و روی آن سرمایهگذاری و تبلیغ کردهاند. چیزی که از آن به عنوان هویت یاد میکنیم، حتما لازم نیست از دوردستها بیاید. پس از انقلاب، خود ما هم بسیاری از این سنتها را اختراع کردیم؛ مثلا جشن بلوغ در مدارس.
من میگویم لازم هم نیست این سنتسازی را از شهری مثل اصفهان شروع کنیم. چرا از اسلامشهر شروع نکنیم؟ شهری که کافیست کمی شرایطش را ارتقا بدهیم. کافیست دو ساختمان یا خیابان با معیارهای ایرانشهری در آن بسازیم تا مردم در آن احساس هویت و نزدیکی کنند.
یک خیابان مثل سی تیر که بازسازی شده را آنجا احیا کنیم. اما در اصفهان چه کاری میتوان کرد؟ ما چه چیزی را میخواهیم تغییر دهیم؟ اصفهانیها که خودشان از همه با هویتترند، زیر بار کدام هویت جدیدی میروند؟ آنها هویت دارند و ما باید برویم به شهرهایی که فقر هویت دارند.
* معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی
نظر شما